×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

خواب قصه

× ابرا که زندونی شدن اونکه غم بغضمو دید اونکه به دادم نرسید رفت و تو خواب قصه مرد
×

آدرس وبلاگ من

khab.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/mahtab1400

عشق اثری هنریست

درود

مسعود جان من در اینجا قصدم چگونگیه انجام کار نیست بلکه پیشنهاد انجام کارهای جدید و می دهم. من پیشنهاد می دهم، شما بر آن متمرکز میشی، سپس خودت تعریف و شالوده ای می سازی. رها جان حرفهاتون کاملا منطقیست و جای بحث فراوان داره، فقط در همین حد می گویم که ما انسانها اونقدر ها ساده نیستیم که گمان کنیم تنها با هدایت ضربان قلبمون می تونیم به عنوان یه عاشق موفق باشیم. ما دارای فهم نیز هستیم، وعشق می تواند از مطالعات جدی، تحلیل ها و یاد گیری ها بهره مند شود. آقا همایون فرمودند که عشق قابل تعریف دقیقی نیست، بله منم موافقم.

عشق اصلا تعریفی نداره اما؟؟؟؟ قابل شناخته. عشق قابل درکه که در آینده در رابطه با درک عشق هم صحبت خواهیم کرد. درضمن حرف از عشقه، به چی را؟؟؟؟ خود مخاطب تعیین می کنه. فرمودین نمی تونید به درک کاملی از عشق برسید. اما من می گم که می شه و شما هم می تونید. با هم درموردش بحث می کنیم در آینده

تک تک ما آدمیان عشق را به صورت ژنتیکی درون خودمون داریم، اما برای اینکه این عشق در وجود ما معنای حقیقی پیدا کنه، باید فرا خوانده بشه، مطالعه بشه، آموزش داده بشه و تمرین.

بیاین از همین الان تصویر ذهنیمون و از عشق یه اثر هنری بدونیم. اینطوری بهتره، آره عشق یه اثر هنریه، خوب این را هم می دونین که هنرمندان انواع مختلفی دارند. از جمله هنرمندان خود زندگی، که ابزار خودشون و برای بیان اونچه که بیان نشدنیه بکار می برند.

بدون قلم مو، زندگی را با رنگهای زیبا تصویر می کنند. بدون کارد حجاری می کنند. بدون گام، برای ما می نوازند، بدون حرکات می رقصند. باور کنید این نهایت هنره.

وقتی به دنیا می آییم، به همه ی ما یه ابزاری می دهند تا زندگی را زیبا کنیم، البته فراموش نشه که گاهی همین ابزار برای زشتی و تباهی بکار گرفته می شود.امیدوارم که روزی برسه که همه ی ما آدمیان تصمیم بگیریم که منعکس کننده ی این زیبایی باشیم.

آثار هنری قابل لمس به مرور زمان کم رنگ می شه، به تدریج فراموش می شه، و بر اثر فراموشی بی اعتبار می شه، اما فراموش نکنید زندگی ای از عشق برای همیشه باقی می ماند. بر اساس گفته ی سعید جان عشق می تونه اساس زندگی باشه.

دوستان نمی خوام زیاد طولانی بشه هر پستم، خیلی سعی می کنم غلط تایپی نباشه اگر بود ببخشید. از لحن خودمونیه من دلگیر نشین. سبک ام همینه. قصد نصیحت نیست، قصدم اینه که چشمهای زیباتون و به ندیده ها باز کنم.

کوچیک شما مهتاب

در ضمن جای هر بحثی در این مکان آزاده. سوالی، گله ای، شکایتی، درسی، ادامه مطلبی، سخنی و نمی دونم هر چی که بود در خدمتم.

پنجشنبه 11 اسفند 1390 - 2:04:33 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://cardinal.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 12 اسفند 1390   4:45:39 PM

هر چه گویم عشق را شرح و بیان

چون به عشق آیم، خجل باشم ازآن

گر چه تقصیر زبان روشنگر است

لیک عشق بی زبان روشن تر است

http://khab.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 11 اسفند 1390   10:57:44 PM

پریسا جون منم خودم تعریف جدیدی بود که دیدم و خیلی تحت تاثیر قرار گرفته ام.باز هم سپاس آقا مجتبی.درضمن پریسا جون خوش اومدی باز هم منتظرتم

فریماه جان سپاس

http://cardinal.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 11 اسفند 1390   10:56:42 PM

فرصتم این روزا خیلی کمه اما تو همین یک نظر میتونم بگم تبریک میگم به دایره دوستان گلم که دوست فرهیخته ی دیگه ای به جمعمون اضافه شد......خوش اومدید

http://armila.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 11 اسفند 1390   10:44:23 PM

سلام

ممنونم که به وبلاگم سر زدید

http://khab.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 11 اسفند 1390   10:42:00 PM

جناب همایون

دنیای ما حتی برای مطلع ترین افراد همیشه یک معما باقی می ماند، چه برسد به عشق که پدیده ای در این دنیاست.معمولا برای پاسخ به مشکلات، سختی ها، شادی ها، عشق و... به افراد حرفه ای ، آشنایان و ... می نگریم، درآخر سر خورده می شویم، اگر عاقل باشیم درمییابیم که تنها وقتی به پاسخهایمان می رسیم که خود، آنها را پیدا کنیم، بله تعریف خاصی وجود نداره، این ما هستیم که بر اساس آن تعریف می شود. ممکن استت دیگران برای درک بهتر آن به ما کمک کنند، اما بدست آوردن دانایی شخصی همیشه امری درونی است، و هیچکس نمی تواند آن را به جای ما انجام دهد. به علاوه آگاهی همیشه از ناآگاهی بدست می آید، بنابراین همه ی ما باید توسط آنچه نمی دانیم به چالش طلبیده شده و دلگرم شویم. امیدوارم به جوابتون رسیده باشید.

آقا منصور

عشق وجود دارد. و برای اینکه زنده بمانی باید قبولش داشته باشی. نمی توانم حدس بزنم که چرا به این نتیجه رسیده اید اما تو ، خود شخص تو، فردا صبح که از خواب پا می شی، می دونم که مجبوری قیافه ی زار چه می دونم، اطرافیان ، سبزی فروش سر کوچه یا ...راتحمل کنی، می دونم که رادیو یا تلویزیون و روشن می کنی می شنوی که دونده ای در پارک مورد حمله قرار گرفت و مرد، می شنوی که شوهری همسرش و بر اثر یک اشتباه کشت و... اما فردا صبح که بیدار شدی صبحانه را می خوری، حاضر می شی و با عزمی تازه ، ایمن در زره خوشبینی، به عنوان یه عاشق با دنیا رو به رو می شی، می دانم الان بهم پوز خند می زنی، می گی مهتاب دیوونه شده، حرف مفت می زنه اما درسته که این کار ساده لوحانه است و کار یه آدم دیوونه می تونه باشه اما به نظر شخص بنده این تنها تصمیم عاقلانه در این جهان است. عشق یک انتخاب است. همین

پوریا جان من را عفو کنید بخاطر این اشتباه..خودم نیم ساعت می خندیدم

محمد آقا

به عشق اعتقادی نداریند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نظر من حقیر را بخواهید در عشق هیچ شکستی وجود ندارد. موفق نبودن به معنای شکست نیست. ناکامی بیشتر می تواند فرصتی برای رشد و یادگیری فراهم آورد. اگر هیچ وقت در عشق خطر نکنیم، هیچ وقت هم در عشق شکست نمی خوریم، اما بدتر از اون می دونی چیه؟؟؟ اینکه هرگز شگفتیه اون را هم تجربه نخواهیم کرد. شنیده اید می گویند آنهایی که برای کاری تلاش می کنند و شکست می خورند بی شک بهتر از کسانی هستندکه سعی می کنند کاری نکنند و موفق می شوند. ما از شکست هایمان دانایی بیشتری بدست می آوریم تا از موفقیت هایمان. همیشه شکست را متضاد و ناقض موفقیت می دانیم، در صورتی که درست نیست. موفقست در سوی دیگر شکست قرار دارد.

آقا مجتبی نظرتون عالیه و بدون حرف.سپاس

آقا فرهاد تشکر می کنم ازتون

راضیه خانم من هم امیدوارم متشکرم

رها جان سپاس

http://www.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 11 اسفند 1390   10:27:01 PM

سلام .اولین باره که به وبلاگتون میام

یک ساعت ذهنمو جمع کردم تا از عشق تعریف کنم.ولی وقتی تعریف مجتبی رو این پایین خوندم.هنگ کردم.به جرات می گم کامل ترین و زیباترین تعریف از عشق رو در این کامنت پایین از مجتبی خوندم.دیدید وقتی پی به یه راز می برید ناخواداگاه  اشک تو چشمتون جمع می شه.من الان از اون حالت ها دارم.شاید در مورد عشق صد کتاب خونده باشمم ولی اون صد تا کتاب با این یه کامنت مجتبی نمی تونه برابری کنه.مرسی از شما

ولی در کل عشق ناگهان به قلب آدم می زنه.مثل صائقه

مرسی هنوزم هنگ کردم

http://shazde-kocholo.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 11 اسفند 1390   9:21:30 PM

سلام و عرض ادب

فبل از هر چیزی تبریک می گم برای همچین وبلاگ عمیق و عالی شما

با اجازه نظری هم من می دهم

بنظر بنده ...عشق یک اتفاق است

تمام عشق از انرژی ساخته شده است

ما دو نوع جرم داریم

اجرام یا منتشر کننده نور هستند

یا انعکاس دهنده نور

در هر دو صورت باید نوری باشد تا ما بتوانیم جرم را ببینیم..در واقع اجرامی که خود نور منتشر نمی کنند....اگر می خواهند که دیده شوند ..باید نور را انعکاس دهند

در واقع مثلا نور به یک سیب برخورد می کند و آن سیب نور را به چشم ما انعکاس می دهد و تصویر سیب در کورتکس بصری چشم پدیدار می شود و از این راه ما سیب را می بینیم

پس نور عامل اصلی دیدن ما است

عشق هم یک نوع نور است....انرژی عشق به احساسات برخورد می کند و احساسات هم آن را انعکاس می دهد...به این کپگون ما می توانیم محبت را ببینیم یا احساس کنیم

انرژی عشق به به انسان برخورد می کند و انسان آن را انعکاس می دهد و ما می توانیم زیبایی را ببینیم

همان طور که این بیت شعر می کوید

اگر در دیده مجنون نشینی

به غیر از خوبی لیلی نبینی

ما به همه می گوییم که چه قدر محبوبمان زیباست...ولی دیگران می گویند ...نه بابا ..کجاش زیباست....کاملا معمولیه

ولی این عشق ...از طرف قلب محبوب شما به طرف قلب شما انعکاس یاقته و بدین سبب شما می توانید زیبایی محبوبتان را ببینید...ولی شخص دیگر فقط و فقط سیاهی می بینید ....چون نوری به طرف او از محبوب شما انعکاس نیافته

پس نتیجه می گیریم

عشق

اگر نباشد.....ما نمی توانیم زیبایی را ببینیم ....نمی توانیم محبت را ببینیم

و تا چیزی را نبینیم ...نمی توانیم آن را بشناسیم

و اگر هیچ چیز را نشناسیم.....جاهل می مانیم

و اگر جاهل بمانیم....بهتر است بمیریم

چون فقط جسمی هستیم که فضا- زمان را اشغال کرده ایم

روباه به شازده کوچولو گفت :تو برای من یک پسر بچه هستی مثل همه پسر بچه ها....و من هم برای تو یک روباه هستم مثل همه روباه های عالم

ولی تو اگر مرا اهلی کنی....تو برای من در عالم یگانه خواهی بود ...و من هم برای تو در عالم مانندی ندارم

ما الان هیچ نیازی به هم نداریم...ولی تو اگر مرا اهلی کنی ...هر دو به هم نیازمند خواهیم شد

آن وقت صدای پای انسانهای دیگر ...مرا به سواخم می کشد ...ولی صدای پای تو ...مرا همچون موسیقی از لانه ام بیرون می کشد

تو رو خدا ببخشید که پر حرفی کردم...به بزرگیتون عفو کنید

ممنونم عالی بود

http://m32.gohardasht.net.com

ارسال پيام

پنجشنبه 11 اسفند 1390   4:20:36 PM

درود بر شما دوست گرامی قبل از هرچیز بهتون خیر مقدم میگم به این جمع صمیمی خوش اومدین امیدوارم که دوستان خوبی برای هم باشیم بحث خوبی رو شروع کردین منکه اصلا به عشق اعتقادی ندارم اونم تو این جامعه امروزی البته منظورم فقط عشق به هم نوع خودمونه چون تبدیل شده به افسانه عشقهای امروزی متاسفانه فقط از روی هوسه این نظر شخصی منه ببخشید اصلا نمیخوام بگم که شما دارین اشتباه میکنین ولی مطمانم که دوستان زیادی هستن مثل خودم که بشدت از عشق ضربه خوردن این به این معنی نیست که بگم وقت خودتون رو تلف نکنید وقول میدم حتما تو بحث هاتون مشارکت داشته باشم یه خواهشم داشتم که مطالبتون در صورت امکان کوتاه باشه و دسته بندی چون اینجوری زودتر به نتیجه میرسیم و از مسیر اصلی دور نمیشیم شرمنده که منم به زبون عامیانه حرف میزنم امیدوارم که در پایان به نتایج خوبی برسیم موفق و پیروز باشین 

http://shogh.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 11 اسفند 1390   4:10:28 PM

سلان مهتاب خانم مثل اینکه تصحیحش کردین چون منم دیدم که آقا زده بودین.در هر صورت بحث عشق خیلی کلیه. من کتاب در این رابطه زیاد خوندم اما هرگز ذهنیت خاص و روشنی از واژه ی عش نداشتم. راه خوبی را انتخاب کردین. امیدوارم موفق باشید

http://khab.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 11 اسفند 1390   3:12:40 PM

واقعا؟؟؟ چه اشتباهی؟؟ من خانمم...وای مرسی که گفتین....وای چقدر خندیدم...مرسی منم امیدوارم..خود من هم امیددارم که در جمع شما دوستان خیلی چیزها را یاد بگیرم.

هنوز تو شوکم.من را ببخشید که باعث شدم اشتباه فکر کنید

سپاس رها جان.

آخرین مطالب


عشق اثری هنریست


سلام دوستان


شب رفته


مهتاب با شب راه نیومد


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

14017 بازدید

4 بازدید امروز

41 بازدید دیروز

230 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements